بی تو پژمرد ارزوها در دل ویران من
بی تو می گیرد دلم از عصرهای زندگی
یاد تو غم را همیشه می کند مهمان من
اه ای دل روزهای افتابی هم گذشت
ای دریغا مرهمی بر درد بی درمان من
اه ای دل هر که از ره میرسد طوفانی است
پس کدامین ساحل است ارامش طوفان من
گرچه این دل را شکستی خرد کردی باز هم
بی تو شوری نیست در اشعار بی سامان من
کاش برگردی شبی این بی وفایی ها بس است
جز تو هیچ کس نیست ای مهربان خواهان من