اولین شعرم ردیفش درد بود قصه تنهایی یک مرد بود
قصه مردی که از شهر سکوت ناله را همراه خود اورد بود
سرگذشت شاعری که سالها در غریبی زندگی می کرد بود
چهره پژمرده و بی جان من نقش مرگی در هوای سرد بود
مثل پاییز همیشه جاودان رنگ و روی واجهایم زرد بود
هر کلامی را که می گفتم طلاست دست ها هی من کشیدم گرد بود
من شمارش کردم ان ابیات زوج چون به اخر میرسیدم فرد بود